سفر به شمال
سلاممممممممممم اول از همه عيد همگي مبارك و اما مسافرت ما: چهارشنبه صبح به سمت رشت راه افتاديم چشمتون روز بد نبينه راه 3 ساعته رو 13 ساعت تو راه بوديم خيلي خسته شديم .جايي هم نرفتيم جز درياي گيسوم كه پايانش سرماخوردگي اميرعلي بود بي خوابي شبانه من براي تب اميرعلي تا همين حالا مشغول كار بودم اميدوارم سفرهاي بعدي برامون بهتر باشه عكس ها هم اگه سرعت اي دي اس الم خوب بشه در اولين فرصت ميزارم تا يادم نرفته تولد زهرا جون (خاله اميرعلي )رو هم از همينجا تبريك ميگم از طرف من و اميرعلي براي خاله زهرا ...
نویسنده :
فرشته
13:20
شيطنت و خرابكاري
سلام گل پسر مامان اومدم تا از كارها و شيطنتهات بنويسم از خرابكاريهات كه دنياي منه با صابون خياطي من رو ديوار نقاشي كشيدي عاشق كامپيوتري كه فكر ميكنم تو خونته چون پدرت و عمومحمدت همينطورن وقتي ميريم خونه باباجوني فقط بغل باباجوني و حاضر به پايين اومدن نيستي عاشق اتاق خاله زهرايي چون بهت اجازه ميده هر چه قدر بخواهي كيس كامپيوترش رو روشن و خاموش كني عاشق آهنگي مخصوصا"آهنگاي پايان سريالهامثل مختار نامه كه ما هم مجبوريم سرمون رو تكون بديم يعني داريم ميخونيم خيلي پسر احساساتي هستي آغوشت رو باز ميكني خودت رو تو بغلم ميندازي و دستاي كوچولوت رو حلقه ميكني تو گردنم و من از احساس مادرانه لبريز ميشم ليوان آب رو برمي...
نویسنده :
فرشته
13:59
نصايحي براي خودم
پرسیدم: بار الهی چه عملی از بندگانت بیش از همه تو را به تعجب وا میدارد؟ پاسخ آمد: اینكه شما تمام كودكی خود را در آرزوی بزرگ شدن به سر میبرید و دوران پس از آن را نیز در حسرت بازگشت به كودكی میگذرانید. اینكه شما سلامتی خود را فدای مالاندوزی میكنید و سپس تمام دارایی خود را صرف بازیابی سلامتی مینمایید. اینكه شما به قدری نگران آیندهاید كه حال را فراموش میكنید، در حالی كه نه حال را دارید و نه آینده را. این كه شما طوری زندگی میكنید كه گویی هرگز نخواهید مرد و چنان گورهای شما را گرد و غبار فراموشی در بر میگیرد كه گویی هرگز زنده نبودهاید. سكوت كردم و اندیشیدم، در خانه چنین گ...
نویسنده :
فرشته
14:08